حسین مسلم
خوزستان اسپورت- دبیر کل فدراسیون فوتبال از سطح سواد فوتبالیستهای ایرانی گلایه کرده و گفته است که متاسفانه فوتبالیستهای ما سواد خوبی ندارند. آقای دبیر کل همچنین بحث مسائل اخلاقی را نیز به میان کشیده و تصریح کرده است که متاسفانه مدارس فوتبال کشور از نظر اخلاقی در سطح خوبی قرار ندارند و آمار آنها بسیار بد است.
ما که از آمارهای رسمی موجود در رابطه با مسائل اخلاقی مدارس فوتبال اطلاع چندانی نداریم اما وضعیتی را که دبیر کل فدراسیون فوتبال با استناد به آمار گزارش میکند، ما و خیلیهای دیگر- که تازه از دور دستی بر آتش داشتهایم- خیلی پیشتر از ایشان، با استناد به دیدهها و شنیدههای خودمان دریافتهایم.
بیسوادی فوتبالیستها، کم کاری آکادمی و مدارس فوتبال در این زمینه و فاصله افتادن میان بچهها و اخلاق، مصداق اظهر منالشمس هستند و تصور نمیکنم احدی با آنچه آقای دبیرکل میفرمایند، مخالفت کند و منکر آنها شود اما با عرض معذرت، مسأله چیز دیگری است.
در این سالها آنچه مدام دیده و شنیدهایم، اظهار و ابراز انواع نارضایتیها و انگشت گذاشتن روی کاستیها و نارساییها بوده؛ از مردم کوچه و بازار بگیرید تا کاربلدها و مدیران و حتی بعضا مدیران رده بالا؛ چه در تاکسی و اتوبوس نشسته باشند و چه در حال خرید از سوپر محل و چه در حال سخن گفتن از تریبونهای جدی رسمی و غیر رسمی باشند، همه و همه از مشکلات و نقایص میگویند و مینالند و ناسزا بار شرایط موجود میکنند.
چه بسا مدیرانی که حتی خودشان پیشقدم میشوند و از گرههای کور مجموعه زیر دستشان سخن میگویند و در مقام منتقد نیز ظاهر میشوند. میخواهم بگویم همه گوششان پر است و زنجموره دیگر مطلقا برای هیچ کس تازگی ندارد.
باری، در این میان، آنچه کمتر دیده و شنیدهایم، راهحلی برای این مسائل و راهکارهای عملی برای آن دسته از مشکلاتی است که از خواجه حافظ شیرازی گرفته تا کاسب سر کوچه، همگان از آن مطلعند. مهم پاسخ به این سوال است: «چه کاری میتوان کرد؟ » این درست که شناسایی مشکل خودش گام بلندی به حساب میآید و بخشی از راهحل نیز در همین شناسایی و پذیرش مشکل است اما در بسیاری از موارد، کار از آسیبشناسی گذشته و ما سالیان سال است که با این آسیبها در حال دست و پنجه نرم کردنیم.
راه حل چیست؟خود آقای دبیرکل هم معترفند که برای فوتبالیست بیست و چندسالهای که دیگر انعطافی ندارد و مثل یک چوب سخت شده، کار چندانی نمیشود انجام داد (بخصوص فوتبالیستی که مزه پول هم زیر زبانش مزه کرده و دیگر کاری به این مقولات ندارد).
از این روی، به نظر میرسد نسخه عملی شفابخشی برای بالا بردن سطح پایین سواد خیل فوتبالیستهای شاغل در لیگهای فوتبال ما وجود نداشته باشد. اگر نسخه درمانی هست، قطعا جای دیگری است: جایی به نام مدارس فوتبال.
چنانچه دغدغه تربیت انسانهایی-به قول ایشان- چند بعدی داشته باشیم و نسلهای بعدی فوتبالیستهای ما با سواد و اخلاقمدار از آب دربیایند، میتوانیم روی مدارس فوتبال تمرکز کنیم که پذیرای کودکان و نوجوانان هستند.
اگر کاری قرار است انجام بگیرد، در این مدارس است که باید صورت بگیرد اما به شخصه نمیدانم این مدارس با چه مکانیسمی کار میکنند؟ ساز وکار نظارتی بر روی این مدارس چگونه سازوکاری است؟ چنانچه فرض کنیم اراده و دغدغهای برای تربیت یک نسل باسواد و با اخلاق وجود داشته باشد، منشأ این اراده کجاست و چگونه میتواند در این مدارس جامه عمل بپوشد؟
بیایید کلاهمان را قاضی کنیم و بدون تعارف واقعیتهای موجود در این مدارس و مدیریت آنها را پیش رو بگذاریم و ببینیم آیا (در کنار اهداف انتفاعی اکثریت مدیران این مدارس) دغدغه بار آوردن نسلی باسوادتر، اصولا محلی از إعراب دارد؟ اگر ندارد، مقام بالادستی اثرگذار در این وادی کیست و چگونه میتواند برنامههای مدارس فوتبال ما را به سمت و سویی راهبری کند که نتیجهشان فوتبالیستهایی تک بعدی نباشند که صرفا به پاس و تکل و گل فکر کنند و چیزهای دیگری نیز برایشان مهم باشد؟
به هر حال، پاسخ این سوالها هر چه باشد، این پاسخ تنها و تنها در دل همین پرسشها نهفته است. فرافکنی نکنیم و جای دیگری به دنبالشان نگردیم.