سید محمدسعید امام
شاید اردیبهشت 1395 تا سالها از یاد و خاطره خوزستانیها پاک نشود و سالها بعد پسران نوجوان خوزستانی که عاشق فوتبالاند و بیتاب شنیدن خاطرات روزگار جوانی پدرانشان از رقابتهای داغ لیگ، بارها و بارها خاطرات این روزها را از زبان پدرانشان بشنوند.
نوجوانان امروز و پدران فردا، شاید حافظهشان ضعیف شود اما بعید است یادشان برود برای پسرانشان تعریف کنند که به فاصله سه روز، دو جشنِ به یادماندنی همه خوزستان، از اهواز و سوسنگرد و رامهرمز گرفته تا آبادان و خرمشهر را در نوردید. شاید برای پسرانشان تعریف کنند حکایت قهرمانی سربازان کمنام ونشان عبدالله ویسی را با دستهای خالی و بعد گریزی بزنند به داستان یک صعود. حتما آن روز خواهند گفت که موجِ شور و هیجانی که استقلال خوزستان با قهرمانی تاریخی و دور از ذهن خود در دیار کارون به پا کرد، تا بهمنشیر و اروند را فرا گرفت.
پدران از حلقه اتحادی خواهند گفت که ابتدا برای قهرمانی استقلال خوزستان، با دستهای بههم گره کرده تماشاگرانِ تیمهای نفت آبادان و فولاد و استقلال خوزستان شکل گرفت و سهروز بعد همین زنجیر پیوسته از حلقههای اتحاد، غوغای آبادان را رقم زد و برزیل کوچک ایران را بعد از سهفصل دوری، به سطح اول رقابتهای فوتبال ایران بازگرداند.
آن روز بر سر زبانها، باز نقل خواهد شد طنین انداز شدن شعار "نه قرمز نه آبی ... فقط زرد طلایی" و "خوزستان ... برزیلته" به سبک خاص ورزشگاههای خوزستان از زبان هواداران فولاد و استقلال خوزستان را و اینکه هواداران صنعتنفت با چه شوری پیش از آخرین بازیشان در هفته پایانی لیگ یک، به استقبال اهوازیها رفتند و شعار "اهوازی با غیرت" سردادند برای تماشاگران فولاد و استقلال خوزستانی که با پیراهن این دو تیم از اهواز راهی تختی آبادان شده بودند.
حکایت خواهند کرد از جای خالی فاروق فتاحی فقید و صدای گرمش و گزارشهای آتشیناش و اینکه چقدر دلشان میخواسته باشد تا بازی صعود را او گزارش کند و خبر این جشن با صدای او به خانههای مردم برسد.
باز خواهند گفت حکایت پیرزنان و پیرمردان ساده و بیآلایش خانههای محقر محلات فقیرنشین شهر را که از خانه بیرون زده با هیاهوی جوانهایی که یزلهکنان و بوقزنان پیک خوشِ خبر صعود صنعت به لیگ برتر بودهاند و با هرچه داشتهاند در پذیرایی از میهمانان این جشن شرکت کردهاند تا سهمی در این شادی داشته باشند. حتی اگر همه داشتهشان یک پارچ آب باشد و چند تکه یخ و یک لیوان.
صنعتنفت در دل تکتک مردم این شهر حضور دارد و پیر و جوان و زن و مردی که به خیابانها ریختهاند، برزیل ایران، صنعتنفت آبادان را دوست دارند. پدران آینده بیگمان برای پسرانشان، از این جشن، حکایتها دارند.
نفت، شاید دوست داشتنیترین تیم جنوب باشد، اگر نگوییم دوست داشتنیترین تیم ایران. دوست داشتن و دوست داشته شدن بیدلیل نمیشود. اینکه امروز فوتبالدوستان از بازگشت صنعت به لیگ برتر خوشحال و از خروج ملوان و عدم صعود فجر ناراحت، شاید حاصل ویژگیهای منحصر به فردی باشد که تیمهایی مثل صنعتنفت و ملوان و فجر دارند و آنها را از سایرین متمایز میکند.
اینکه نفت دوست داشتنی و محبوب است بیشک از دوست داشتنی و باصفا بودن هوادارنش، نشأت میگیرد و شاید دلیل دیگرش این باشد که پیوندی ناگسستنی بین مردم و تیمشان برقرار است. پیوندی مثالزدنی و کمنظیر که باعث میشود در آبادان هیچ رنگی جز زرد طلایی آبادانی طرفدار نداشته باشد. رنگ خورشید گرم جنوب و دلهای بامحبت و باصفای بچههای این دیار. فوتبال ایران دوباره به صنعت نفت سلام میکند.