سعید آقایی
بحث فساد در فوتبال از آن دست مباحث کلیشهای و البته رمزآلودی است که مدتها است در متن و حاشیه فوتبال به گوش میرسد اما تا به امروز از این فساد تنها استفاده تبلیغاتی شده و هیچ مقام مسوولی نتوانسته یا نخواسته که به این پرونده سراسر ابهام ورود کند.
از مجلس و کمیسیون اصل 90 گرفته تا وزارت ورزش و جوانان و البته فدراسیون فوتبال به عنوان متولی زیرمجموعهای که تار و پود آن با شایعات خانمانسوز و تکان دهندهای گره خورده، هرگز ارادهای جدی برای ورود به این ماجرای طول و دراز و البته لبالب از ایهام نداشتهاند. ارادهای که بیتردید باید اول گزاره موجود در میان تصمیم سازان ورزش باشد اما این گزاره وجود خارجی ندارد و به نظر از اساس مطرود است.
این همان گزارهای است که فیفا به عنوان نهاد اصلی و متولی فوتبال در دنیا، آن را پذیرفته و به عنوان یک اصل غیرقابل انکار و اساسی سرلوحه فعالیتهایش قرار میدهد. اصلی که کمیته اخلاق فیفا را مجاب میکند برای برخورد با فساد هرگز درگیر ملاحظات و بازی نامها نشده و با قاطعیت و بی رحمی رفتار کند اما در اینجا نهاد زیرمجموعه فیفا هرگز اعتقادی به چنین اصلی ندارد.
در تمام این سالها بهانه تمامی مسوولان و ایادی قدرت برای برخورد با این فساد ریشهای و سازمان یافته، همیشه داعیه نبودن مدرک و سند بوده و این جمله لقلقه زبانها شده و دهان به دهان میچرخد که تا سند و مدرک متقنی نباشد، نمیتوان با فساد برخورد کرد و ریشه آن را خشکاند.
با وجود این تنه درخت فساد به اندازهای در این فوتبال قطور شده که برای رویت آن نیاز به کنار زدن خاک پای این درخت و واکاوی ریشهها نیست. ریشه فساد مدتهاست سر از خاک برآورده و میتوان شاخههای آن را عریانتر از همیشه و با چشم غیرمسلح نیز تماشا کرد. حالا سرشاخههای فساد عیانتر از آنی هست که بتوان از مدرک و سند حرف زد.
اسناد و مدارک دیر زمانی است که رسانهای شدهاند و فساد را فریاد میزنند. آنجا که جذب بازیکن پولی در ردههای پایه تیمهای اسم و رسم دار از صحبتهای درگوشی و حرفهای عوامانه گذر کرده و به پشت میز هیات مدیره باشگاههای پرطرفدار پایتخت رسیده است. وقتی در هیات مدیرهای که وزیر، وکیل، نماینده مجلس و صاحب منصبان ذی نفوذی در آن عضویت دارند و در جلسات خود جذب بازیکن پولی را مصوب میکنند و به فساد وجه رسمی میبخشند، دیگر نمیتوان به بهانههای عوامگرایانه و نخ نما شده برای توجیه آن چنگ زد و آن را ندید. وقتی خبر میرسد که در فصل نقل و انتقالات یکی از سهمیههای اصلی تیم پرطرفدار پایتخت را بازیکنی از لیگ 2 پر کرده که در باشگاه لیگ دو نیز یک ذخیره دست چندم بوده و در ازای آن یک ویلای جنگلی در یکی از نقاط خوش آب و هوا به سرمربی دستخوش داده شده، دیگر نمیتوان منکر فساد شد.
نمونهها البته فراوانند؛ وقتی در ابتدای فصل دو بازیکن خارجی بی خاصیت و مسن که تا قبل از حضور در ایران نزدیک به یک سال بدون تیم بودهاند، در ازای اردوی خارجی توسط یک رستوران دار به یک تیم پرطرفدار دیگر لیگ تحمیل شده و قرارداد دوساله سنگین با آنها بسته میشود، چگونه میتوان فساد را نادیده گرفت؟ دو بازیکنی که جمعا 90 دقیقه در نیمفصل برای تیم خود به میدان نرفتهاند و سرمربی تیم با وجود همه محافظه کاریهایش بارها و بارها به صراحت عنوان کرده آنها را نمیخواهد.
ریشههای فساد مدتهاست در فوتبال رخنه کرده و به اندازهای تنومند و قطور شده که برای خشکاندن آن نیاز به یک اراده قوی، یک ضمیر آگاه، یک وجدان بیدار و یک نگاه دلسوزانه است. تا زمانی که فوتبال درگیر تعارفهای بیهوده و ملاحظات دست و پاگیر است و تا زمانی که شیرینی رطب فساد زیر زبان برخیها باشد، نمیتوان درخت این رطب را خشکاند و به برچیده شدن بساط آن امید داشت. قطع این درخت یک تبر تیز و یک تبرزن متعهد میخواهد.