امین جوکار
مروارید سیاه فوتبال خوزستان میگوید وقتی خیابانهای احمدآباد را پیاده طی میکنم از وجب به وجب آن خاطره بیرون میآید.
عبدالرضا برزگری ملقب به «حسون» این روزها دوران نقاهت خود را سپری میکند. با آرزوی سلامتی برای ستاره اسبق فوتبال ایران، مروری میکنیم بر چکیدهای از آخرین گفتوگوی این ستارهی فراموش نشدنی.
- خانواده برزگری ریشه در آبادان داشت، ابوی در شرکت نفت مشغول بود و 7 خواهر و 3 برادر بودیم.
- احمدآباد محلهای که به غیر از من شاملی، دوستانی، لقمان، موسیزاده، صالحی و مظلومی را هم معرفی کرد.
- کنار سینما تاج (نفت)، جنب لولهها منطقهای بود که برای اولین بار در آن پا به توپ شدم.
- بعد از آنکه مرحوم سالیا حاضر نشد مرا در «آزاد» به بازی بگیرد به تیم شهرداری پیوستم. به همراه ابراهیم سلامیه، علی فیروزی در تیم شهرداری به میدان رفتیم، همان شهرداری که زیر نظر رضا مجدی فعالیت میکرد و بعدها به سپه تغییر نام یافت.
- بعد از سپه به صنعت نفت ملحق شدم و نخستین مسابقهای و به میدان رفتم دیدار مقابل تراکتورسازی در آبادان بود که البته یکی از چهرههای ضعیف میدان لقب گرفتم و همین موضوع باعث شد مسابقه بعدی که خارج از خانه بود را کامل روی نیمکت بنشینم.
- درست دو هفته بعد از اولین مسابقهای که به میدان رفتم در آبادان میزبان پرسپولیس بودیم، همان پرسپولیسی که قلیچخانی، پروین، عزیزی و بسیاری ملیپوش دیگر را در ترکیب میدید، ترس عجیبی تمام وجودم را فراگرفته بود ولی درست بعد از عبور راحت از اولین مدافع مستقیم که دادکان بود به خودم گفتم باید این دریبلها را ادامه دهم و در همان مسابقه با به ثمر رساندن یک گل و دادن پاس گل به علی احمدیخرم، ستاره زمین لقب گرفتم.
- بعد از همان دیدار توسط «یاگودیچ» مربی آن سالهای تیم ملی جوانان به آن مجموعه دعوت شدم.
- بازیکنان بزرگی مثل درخشان، چنگیز و صدری از همبازیان من در آن تیم بودند در مسابقه اول مقابل برزیل در نیمه دوم به میدان رفتم ولی در دیدارهای بعدی مقابل ایتالیا و ساحل عاج به طور ثابت بازی کردم که موفق به گلزنی هم شدم.
- بلافاصله بعد از بازیهای جامجهانی جوانان توسط مهاجرانی به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم، به همراه علیدوستی، فریاد شیران و فداکار آخرین نفراتی بودیم که از لیست نهایی حذف شدیم تا همراه دهداری و طالبی و در معیت تیم امید راهی جام تولان فرانسه بشویم.
- من، خادمپیر، پورآفریقا، فیروزی، بوستانی و شیدایی از خوزستان به تیم ملی دعوت شدیم تا در اردوی آمادگی برای برگزاری مسابقات المپیک مسکو -که البته تحریم شد- حاضر باشیم و از میان افراد نامبرده تنها من در لیست نهایی باقی ماندم و به غیر از من و ابراهیمزاده از بوشهر، بقیه بازیکنها تهرانی بودند، اولین گل تیم ملی ایران پس از پیروزی انقلاب را من وارد دروازهی تیم ملی چین کردم.
- بعد از آنکه تیم ملی راهی المپیک مسکو نشد با امضای قرار داد 2ساله به النصر امارات پیوستم و بعد از این مدت 5فصل بازی پیاپی در نادی القطر توپ زدم تا اینکه به همراه ابراهیم قاسمپور به مصر رفته و به عضویت المصری مصر درآمدم.
- بعد از مصر بلافاصله به شیراز برگشتم تا برای تیم صنعت نفت که آن سالها در استان فارس به میدان میرفت بازی کنم و با وجود قهرمانی در مسابقات فارس با مخالفت مسئولان و فوتبالیهای شیراز روبرو شدیم، آنها معتقد بودند که تیمی متشکل از آبادانیها نمیتواند نماینده فارس در مسابقات انتخابی کشور باشد، به همین دلیل سالیا با هزار مشکل تیم را به خوزستان منتقل کرد تیمی که با حضور در مسابقات انتخابی لیگ کشور در مسجدسلیمان به همراه جنوب اهواز راهی لیگ ایران شد.
- همه چیز در فوتبال امکانات نیست زمانی که در سپه توپ میزدیم آب یخ را خودمان تهیه میکردیم، به عقیده من بیش از امکانات انگیزه دادن به استعدادها مهم است.
- منزلم شیراز است ولی بیشتر ماههای سال را در دوبی میگذرانم. جالب است بدانید تعداد زیادی از بازیکنان تیم ملی امارات مثل علی وهیبی، سالم عبدالله و محمد فوزی از شاگردان من در العین بودهاند.
- خیابانهای احمدآباد را پیاده طی میکنم از وجب به وجب آن خاطره بیرون میآید، خیلی دوست دارم در آینده زندگیام را به آبادان منتقل کنم.
حسون دوستت داریم و هر جا که باشی موفق و موید باشی .