خوزستان اسپورت- محمد سعدونی، پیشکسوت خوشنام فوتبال آبادان، امروز دیده از جهان فرو بست.
به گزارش خوزستان اسپورت، فوتبال ریشهدار آبادان در این پنجشنبهی زمستانی، یکی از یاران دیرینهاش را از دست داد. محمد سعدونی، ستاره اسبق شاهین و منتخب آبادان، امروز دار فانی را وداع گفت.
چکیدهای از آخرین مصاحبه شادروان محمد سعدونی در خصوص ورود فوتبال به آبادان و خاطرات وی را مرور میکنیم.
* بعد از ورود شرکت نفت به کشور، خارجیهای بسیاری به مناطق جنوبی ایران مثل بوشهر، بندرعباس و چابهار سرازیر شدند که همین افراد پس از پیدا شدن چاه در مسجدسلیمان حرکت خود را به سمت خوزستان آغاز کردند. تفریحات پرتغالیها و انگلیسیها در آن روزها پرداختن به ورزشهایی مثل کریکت، بیسبال، شنا، راگبی و مخصوصاً فوتبال بود.
* انگلیسیها در سالهای ابتدایی ورود به آبادان فوتبال 7نفره را بازی میکردند که مهاجران سراسر ایران با دیدن این ورزش علاقمند به تشکیل تیمهایی در منطقه شدند تا حریف تمرینی مناسبی برای تیمهای خارجی باشند، آن سالها تیمها بیشتر قومیتی بودند مثلاً تیم اقلیتهای ارمنی که از همه تیمها قدرتمندتر بود بلوچها، عربها، بوشهریها و... که با جمع کردن پارچه دور هم توپ ساخته و فوتبال بازی میکردند، تا اینکه مسابقات ادارات (دپارتمانی) در پالایشگاه آغاز شد.
* مسابقات دپارتماني با حضور 80 تیم از ادارات پالایشگاه در دو رده ارشد (رتبه اول) و جزء (دسته دوم) آغاز به کار کرد تا تورنمنت هر ساله فوتبال شهر که جوایز آنهم از انگلیس میآمد شکل بگیرد.
* علاوه بر فوتبال رشتههایی مثل بوکس، شنا و هندبال را هم انگلیسیها به آبادان آوردند.
* فکر میکنم سال 1311 بود كه نخستین تیم سازمانیافته شهر متشکل از مقتدرترین بازیکنان مسابقات ادارات مثل رودباری، برادران بمزاده و... با عنوان کارگر تشکیل شد تا تیم شماره یک آبادان شود، تیمی که بعدها بازیکنان بنامی مثل حاجیان، سردار، سیاهزاده و برادران سعدونی را هم در ترکیب دید.
* ديدارهاي دپارتماني به شکل نظمیافته انگلیسی و با جدولی شبیه لیگ این کشور برگزار میشد، 17 زمین خاکی در شهر وجود داشت که با برنامه مدون و صحیح از تمام آنها برای برگزاری مسابقات ارشد و جزء استفاده میشد، بازیکنان با لباس منظم و یکدست و با اتوبوسهای متحدالشکل قبل از دیدار به سمت زمین حرکت میکردند تا ضمن استفاده از نوشیدنی، تغذیه مناسب و مدون، ارائه دهنده فوتبال باشند.
* بعد از آنکه کارگر که تیمی پالایشگاهی بود به عنوان قدرت نخست فوتبال منطقه مطرح شد، با توجه به این موضوع که مردم عادی شهر تیمی را در اختیار نداشتند، گروهی محصل از مدارس فرخی، رازی و... اقدام به شکل دادن مجموعهای با عنوان «محصلان» کردند که بنیانگذاران این تیم محمدعلی حسینیان و پرویز دهداری بودند.
* تیم محصلان با جمع کردم نخبههای تحصیلی، ورزشی شهر مثل فخروییان، ترابی، ثامت، جلالزاده و صفریان ضمن اینکه به فعالیتهای سیاسی میپرداختند اخلاق و ورزش را هم دنبال میکردند.
* تیم محصلان تغییر نام داده و عنوان آزاد را برای خود انتخاب کرد، تیمی که مورد غضب نیروهای سلطنتی هم قرار داشت. همین مجموعه با قدرت گرفتن به مرور زمان به جدیترین رقیب برای کارگر که تا آن روز حرف اول را در خوزستان و حتی کشور میزد تبدیل شد. بعد از آنکه حکومت از فعالیتهای سیاسی بازیکنان تیم آزاد-برگفته از آزادی اندیشه پرده برداشت این تیم به «جم» تغییر اسم داد که در واقع جم ریشه اصلی تیمی شد که بعدها شاهین نام گرفت.
* به مرور زمان سن و سال بازیکنان قدیمی جم بالا رفت و این مجموعه نیازمند نیرویی جوانتر شد که بازیکنانی مثل برمکی، سالیا، جاسمیان و علمداری از تیم البرز و بنده، کوهزاد، شاعری و فتاحی از تیم الوند به جمع یاران دهدای پیوستیم، در همان سالها بود که مرحوم دهداری برای انجام یک بازی به عنوان بازیکن کمکی به جمع شاهینیهای تهران پیوست که بعد از آن مسابقه به پیشنهاد مسئولان تیم تهرانی و با توجه به این موضوع که جم آبادان پشتوانه و حامی مالی و معنوی نداشت و البته دقت به این مسئله که دو تیم به لحاظ عقیده و تفکر به هم نزدیک بودند تیم جم تبدیل به شاهین آبادان شد.
* خانواده ما ریشه در کارگر داشت، برادران و پدر من از افراد متعصب به مجموعه کارگر بودند.
* محصل بودم و عاشق فوتبال، بعد از آنکه تیم الوند قصد کرد که من و چند بازیکن دیگر را در اختیار «تاج» بگذارد از آنجا که آبیها آن روزها متعلق به سلطنت بودند از این انتقال امتناع ورزیده و به شاهین پیوستم و بعد از مدتی برادر بزرگتر من هم با اختلافی که با کارگریها پیدا کرد شاهینی شد تا پدرم با وجود اینکه از افراد متعصب به کارگر بود تبدیل به حامی جدی ما شود، ضمن اینکه جو فوقالعاده و فرهنگی آن روزهای شاهین علت اصلی انتخاب این مجموعه بود. یادم نمیرود که در 16 سالگی در کنار غولهای آن روزهای فوتبال ایران در تمام مسابقات شاهین به طور ثابت به میدان میرفتم.
* مرحوم دهداری با وجود پایتختنشین شدن هیچگاه مردم آبادان رو فراموش نکرد و اگر فوتبالیستهایی مثل عزیزی و جاسمیان تبدیل به ستارههای ورزش کشور شدند حمایتهای پرویزخان را در اختیار داشتند. ضمن اینکه در کنار دهداری نباید از اثر گذاری مرحوم محمود زارع و زحماتی که وی برای فوتبال آبادان کشید به راحتی گذشت.
* سال 45با توجه به این موضوع که خیلی زود مطرح شدم، زود هم از فوتبال کنارهگیری کردم تا بازیکنهای جوانتری مثل عبدالعلی باشی فضای بیشتری برای پیشرفت داشته باشند.
* بعد از قدرت گرفتن شاهین و کارگر در سطح ایران، مجموعههای دیگری مثل دارایی، سپه، جاوید، کیان (با مربیگری محمد آغاجری که نابینا بود) نیز علاقمند به شرکت در بازیها شدند، خود من در آن سالها هدایت تیم پیروز را برعهده گرفتم.
* تمام سالهای جنگ را در اداره بهداری و بهداشت آبادان سپری کرده و تیم منتخب آبادان را در رقابتهای استان خوزستان همراهی میکردم.
* ناصر شاملي از افراد تحصیلکرده و روشنفکر فوتبال آبادان بود، روزی که به شهادت رسید قرار بود با استفاده از مرخصی به کازرون رفته و سری به خانواده بزند. در حال تمرین بودیم که خمپاره ای به نزدیکی بیمارستان شهید بهشتی اصابت کرد، هیچوقت فراموش نمیکنم که شاملی گفت: صدام از من میترسد و به بازی ادامه داد که خمپاره دوم درست در کنار ناصر خورد تا فوتبال شهر یکی از نخبههایش را از دست بدهد، یادم نمیرود که شهید شاملی در روز شهادت پیراهن تیم پیروز را که من به او اهدا کردم به تن داشت.
گفتوگو از امین جوکار