1- «یک روز خوب در لیسبون.» این جمله را احمد عبدالله زاده، دو ماه قبل، در توصیف سلفی دونفره اش با سروش رفیعی، دیگر فولادی حاضر در اردوی تیم ملی نوشت و آن را با دوستانش به اشتراک گذاشت. تصویری دونفره روی نیمکت یک پارک در لیسبون پایتخت پرتغال که در سایت باشگاه فولاد خوزستان هم منتشر شد تا علاقمندان به فولاد، با کامنت های محبت آمیز به استقبال آن بروند. در آن روز ابتدایی پاییز 93، دو جوان شهرستانی، در رؤیاهایشان، خود را در محوطه چمن ورزشگاه های استرالیا می دیدند. با پیراهن تیم ملی در مسابقات جام ملت های آسیا.
2- ایام به کام نماند. فولادی ها سرمست از پیروزی مقابل قهرمان نیم فصل لیگ برتر، در استادیوم الغدیر غوغایی به راه انداخته بودند. حلقه شادی و رقص فولادی ها در میانه زمین چمن، بی شباهت به شادی پس از قهرمانی نبود. چه، به قول مهرداد جماعتی، این شادی بازخورد تحمل فشاری بود که در چند ماه اخیر بر فولاد وارد آمد. در آن وسط اما، یک نفر بود که اشک می ریخت. یکی از آن دو بازیکن که چند هفته قبل، «یک روز خوب در لیسبون» را سپری می کرد. احمد عبدالله زاده.
3- مصاحبه سردار کمالی، اینکه گفته بازیکنان سرباز را نمی بخشیم، همه امیدهای او را به باد می دهد. احمد عبدالله زاده، شب گذشته، اشک ریزان با دوستانش در خوابگاه خداحافظی می کند و راهی شوش دانیال می شود. راهی می شود تا با خانواده اش وداع کند. خانواده ای از طبقه ای غیر مرفه، که پسر آن ها، پس از سال ها تردد در جاده خطرناک شوش-اهواز و تحمل مشقت های زیاد، جایش را در لیگ برتر باز کرده و به تیم ملی هم رفته بود. اتفاقات خوبی که بابت آن ها، بارها خدا را شکر کرده بودند.
4- احمد عبدالله زاده، بازیکنی که تلاش می کرد تا خود را به کی روش اثبات کند و در لیست مسافرین استرالیا باشد، حالا مشغول جمع و جور کردن وسایل سفر به مقصد دیگری است. سفری به مقصد کازرون. به مرکز آموزش 07 کازرون. مرکز آموزشی وابسته به ارتش. به عنوان سرباز وظیفه ای که باید نوزدهم آذر، خود را به قرارگاه مرکز معرفی کند. سفری که حکم نابودی فوتبال و آینده ورزشی جوانی را دارد که در این سال ها، صدها میلیون تومان خرج مربیان او شده بود. خرج مربیان شده بود تا بازیکنانی مثل احمد، مثل یوسف وکیا و مثل ولید مشایی زاده را در آکادمی فولاد بسازند. بازیکنانی که هر روز خبر نابودی آینده ورزشی یکی از آن ها را دریافت می کنیم.
5- دلیل نابودی آینده ورزشی عبدالله زاده کاملاً روشن است. جوان محروم خوزستانی که تا سال قبل با حقوق ماهیانه 500 هزار تومان در امیدهای فولاد بازی می کرد، نه تا پایان فصل جاری، که تا دو فصل از سطح اول فوتبال ایران محروم می شود. انجام سربازی از آذر 93 تا حداقل شهریور 95 به این معنی است که او فصل بعد لیگ را هم از دست می دهد. علت مشخص است. ارتش ایران در لیگ برتر تیمی ندارد. اعزام این جوان خوزستانی به پادگان 07 ارتش، راه بازگشتی برای او باقی نمی گذارد. اگر خودمان را جای او بگذاریم، نه یک پیامک، که ده ها پیامک به رسول خطیبی می دادیم تا شاید مسیر ما را از پادگان 07 کازرون به سمت تبریز عوض کند. هر چند که رسول، این روزها، در اعزام بازیکن به پادگان ها پیش قدم شده است.
6- اخبار بد امروز، با خبر رد شکایت سروش رفیعی کامل شده است. دیوان عدالت اداری، شکایت سروش از سازمان وظیفه را وارد ندانسته و حکم به ابطال کارت معافیت او داده است. اگر اوضاع به همین منوال باشد، سروش هم احتمالاً تا یکی-دو ماه بعد، مسیری را می رود که عبدالله زاده به آن قدم گذاشته است. مسیری که به آینده ای مبهم در فوتبال او می انجامد.
7- نابودی فوتبال و آینده ورزشی احمد، سروش، بختیار، ولید، آرش، شهاب، علی حمودی، حسین ماهینی و مابقی فوتبالیست های سرباز شهرستانی جنوب و جنوب غرب ایران، فقط نابودی این چند نفر نیست. این اتفاق، نابودی استعدادهای ورزشی یک نسل از شهرستانی هاست، از خوزستان و فارس گرفته تا بوشهر و کرمانشاه.
و نابودی یک باشگاه. باشگاهی که آن را آژاکس ایران لقب داده اند. به خاطر آکادمی اش. بدون آن که بپرسند خروجی این آکادمی چه بوده است؟ آکادمی ای که سال ها وقت صرف می کند و بازیکن را پرورش می دهد تا راهی پادگان 07 کازرون شود. و از این بازیکن پس از دو سال دوری از سطح اول فوتبال ایران چه می ماند؟
8- و در آخر، شاید حق با سردار کمالی باشد. سردار گفته به احترام مردمی که در سایت ها کامنت گذاشته و خواستار اعزام بازیکنان به پادگان ها شده اند، این بازیکنان را به پادگان ها می فرستیم.
سردار احترام گذاشته. به نظر من و شما. من و شمایی که همیشه، در بزنگاه های حساس، آماده ایم تا همراه با صدای تق و تق صفحه کلیدها، درخواست اشد مجازات برای خاطیان فوتبال را از طریق بخش کامنت ها برای سایت ها بفرستیم.
سردار اما از ما نپرسیده، چند درصد از ما، من و شما، پوتین سربازی به پا کرده ایم؟ نپرسیده کی و کجا خدمت سربازی رفته ایم؟ سردار توضیح نداده که چرا فقط احمد عبدالله زاده باید به پادگان برود؟ چرا او باید در نهادی خدمت کند که تیمی در لیگ برتر ندارد؟
آیا با نابودی آینده ورزشی یک جوان شهرستانی، ایام به کام ما، من و شما، می شود؟!
راستي بايد از مسئولان نظام وظيفه پرسيد چرا زندي، دژاکه و قوچان نزاد به سربازي نرفتند ومعاف شدند؟ آيا اين به معناي تبعيض نسيت
و این جریمه ای که برای اینا در نظر گرفتن خیلی اغراق آمیزه.
بخدا دلگیرم از این همه قوانین مشکل دار!!!
کاش می فهمیدیم امثال این جوانان را باید حمایت کرد و میدان داد نه اینکه مانند مجرم با آنها برخورد کرد!!!
احمد، سروش و باقی بازیکنان، یادتان باشد در نگاه ما شما مجرم نیستید و در واقع ما به حال کسانی افسوس میخوریم که جلوی پیشرفت جوانان با استعدادی مانند شما را می گیرند...
متأسفم برای خودم که در جایی زندگی میکنم که تنها راه حل مسائل در آن، نابودی همه چیز است...
بخدا راه بهتری هم وجود داشت: می شد این بازیکنان را مجبور کرد که تا 3 سال 80 درصد از مبلغ قراردادهای خود را به حساب های عمومی دولت برای کمک به امور خیریه واریز کنند...
کاش کمی از عدالتی را که از آن دم می زنیم در عمل هم نشان می دادیم...